دانشکده فایل

مرجع دانلود انواع فایلهای دانشجویی و تحقیقات دانش آموزی

دانشکده فایل

مرجع دانلود انواع فایلهای دانشجویی و تحقیقات دانش آموزی

ناگفته هایی از ایت الله بهجت

چند ساعت مانده بود به اذان صبح طبق معمول بلند شده بود برای تجدید وضو هوا خیلی سرد بود از اتاق بیرون رفته بود آنجا خورده بود زمین و دیگر نتوانسته بود بلند شود. چند ساعت بعد که آقا را پیدا کرده بودند دیده بودند در حالی که بدنش از سرما خشک شده همان طور که روی زمین افتاده دارد ذکرهایش را می گوید. گفته بودند خب چرا صدا نکردید؟ گفته بود خب؛نخواستم اذیت بشوید! *** کارهای شخصی اش را به هیچ وجه به کسی نمی گفت. مثلأ می آمد پایین می دید که دندان هایش را جا گذاشته، برمی گشت بالا دندان ها را برمی داشت. یا ...
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.